آفتاب

دلنوشته، متن شهادت امام رضا (ع) + عکس | عکس پروفایل شهادت امام رضا

دلنوشته، متن شهادت امام رضا (ع) + عکس | عکس پروفایل شهادت امام رضا

متن ها و دلنوشته های شهادت امام رضا (ع) + عکس | هرچه به اواخر ماه صفر نزدیک می شویم دل های مشتاقان شاه خراسان به سمت حرمش پر می کشند. تعدادی متن ادبی، دلنوشته و عکس از بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) را در ادامه مشاهده می کنید...

متن ادبی «صدای غریب خراسان»


در چشم انگورهای من، نشان مظلومیتت پیداست. کوچه‏ های توس، آخرین گام‏ های مقدست را به مویه نشسته است.


تو، صدای غریب خراسانی درهیاهوی بی ‏سرانجام فریادها و پچ پچ‏ ها، آن نخل تناوری که شاخه‏ های ابدی‏ ات را خزانی نیست.


خیابان‏ های نور، به گلدسته ‏های به خورشید رسیده‏ ات ختم می‏شوند. تو آرامش دل‏های زخمی و بی‏قراری هستی که طنین ناله‏ هایشان، در جان ضریحت می ‏پیچد. از آن سوی آبی‏ها نگاهمان کن؛ که سخت آرزومند توایم و نیازمند.




متن ادبی «از مدینه تا توس»


با تو، زانوان لرزانم به آرامش، رضا مى‏ دهند و چشمان شناور در غروبم، بهجتى سبز را تجربه مى‏ کنند.


من با تو، آینه‏ اى مى‏ شوم تن شسته از غبارها و زنگارها؛ آن‏گونه که آفتاب، سلول‏هاى جانم را شعر مى‏ شود.


تو را در زمستان‏هاى سرما و سکوت، صدا کرده‏ام؛ با دستانى از حاجت و در بهارى از اجابت، غوطه خورده‏ ام.


از مدینه تا توس، مرورت مى ‏کنم و ثانیه‏ هاى سترگ ولایتت را مى‏ ستایم.


تو، هشتمین ستاره‏ اى در آسمان فیروزه و لبخند. رودها همچنان بزرگى‏ ات را در غرفه‏ هاى آب، روانند. مى‏ آیى و دروازه‏ هاى آفتاب گشوده مى‏ شوند.


زمزمه نامت وسیعمان مى‏ کند.


مى‏ آیى و شهر را بشارت پرنده و آبشار، به دست افشانى مى‏ خواند.


زمین، ریشه علوى ‏ات را بر خویش مى ‏بالد. آسمان، شاخه‏ هاى هاشمى ‏ات را به تحسین، ستاره مى ‏پاشد اى آن‏که ابهت بى ‏بدیلت، تار و پودمان را به سکوت مى‏ خواند؛ اى آن‏که زمزمه نامت، وسیعمان مى‏ کند، باران کرامتت را بر ما بگستران تا از تشویش این همه، در دور دست آرامش ساکن شویم. ما را بخوان به بلنداى افق دریایى ‏ات و از انزواى این همه تاریکى، رهایمان کن.





متن ادبی «خاطره سوزان»


وقتى صداى نقاره غروب‏هاى صحنت قدم‏ هایم را میخکوب مى‏ کند، فریاد رضا رضا را در متن موسیقى محزون مى ‏شنوم و بغض شکسته‏ ام را تقدیم دیدارت مى‏ کنم.


رضا جان! دانه کدام انگور جرئت یافت که طعم ذلت مأمون را به کام تو بچشاند تا قبله هشتم را در صبر و لبخند خویش بنا کنى؟


امروز، تنها نه خیابان‏هاى خراسان که تمام رگ‏هاى عاشقانت، به گلدسته و رواقت ختم مى‏ شود.


خاطره سوزاندن جگرت، تا قیامت از ذهن خاک خراسان بیرون نمى‏ رود.


آهوى دلم دوان دوان مى ‏آید.


تو آن جگرسوخته ‏اى که آب را به زائرانش هدیه مى‏ کند؛ زیرا اولاد على علیه ‏السلام از عزیزترین‏ هاى خود مى‏ بخشیدند و من در صحن تو، به دنبال اشاره‏ هایى مى‏ گردم که با آن حرف مى‏ زنى؛ مثل پرواز همان کبوتران که با گندم‏ هاى محبت تو، عمرى است اسیر رهایى در آسمان همجوار تو اند.


هر روز به شوق تکرار خاطره تو و آهو، آهوى دلمان از هر جا رمیده مى‏ شود؛ دوان دوان در سایه تو مأوا مى ‏گیرد تا دست تو، مثل ابرى سخاوتمند، بر نیازش ببارد؛ پس اشتیاق تند ما را مجاب کن یا على بن موسى الرضا!





کد N1791077

وبگردی